دراز كشيده بودم و ديني ميخوندم كه "
ابر ميبارد" پلى شد. هيچ وقت انقدرر به دلم ننشسته بود اين آهنگ با اينكه هميشه ميفهميدم كه خيلى خوبه. اروم چند قطره اومد رو صورتم و از كنار گوشم رد شد و رفت رو گردنم، از سر خوردن اشك رو بدنم لذت بردم و حس كردم دارم سبك ميشم؛ چقدر نياز داشتم به اين چند قطره اشك لعنتي.
ابر ميبارد و ميشوم از يار جدا...
And now it starts...
ما را در سایت And now it starts دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : nasiuss بازدید : 104 تاريخ : شنبه 13 بهمن 1397 ساعت: 9:12